نام شهر: عشق آباد
نام مجموعه: شهید برونسی
نام تیم: شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
کد تیم: 5281
شرح: یکدفعه تمام بچه ها توقف کردند
داشتیم فوتبال بازی میکردیم و خوشحال بودیم که امشب مراسم ولادت امام رئوفمان (ع) هست و ما جشن میگیریم همینطور که فوتبال بازی می کردیم یکی از دوستانم که پایش درد میکرد کنار زمین نشسته بود و گوشی به دست حیران شد
گفتیم چه شده؟
گفت خودتان بیایید ببینید ،همگی به سمت تلفن رفتیم و خبر فرود سخت بالگرد حامل رئیس جمهور رو دیدیم و شنیدیم .
من گفتم خبر تایید نشده است و ممکن است شایعه باشد.
با همین حرف من، بچه ها امیدوار شدند اما همچنان مضطرب و نگران بودند.
به بازیمان ادامه دادیم اما کسی حال نداشت که بازی کند .
که دیدیم دوستم از خوشحالی چشمانش برق میزند میگفت یکی از منابع رسمی خبر در ایران گفته بالگرد فرود اضطراری داشته و هم اکنون با خودرو در حال حرکت به سمت تبریز هستند .
امدم خانه و تلویزیون را روشن کردم تلویزیون هم میگفت بالگرد فرود سخت داشته اما خبری از خودرو نبود.
داخل کوچه ها همه نگران و دست به تسبیح در حال دعا برای سلامتی آیت الله رئیسی و هیئت همراه بودند .
مراسم جشن تبدیل به دعا شد و همگان دست به دعا برداشتند حال و هوای عجیبی بود .
امام رضا شب ولادتش انگار که خادمش را طلب کرده بود.
تا ساعت 3 بامداد بیدار بودم تا شاید خبر سلامتی ایشان را بشنوم اما نفهمیدم کی خوابم برد
دو بار هم حتی در خواب بیدار شدم و از گوشی اخبار را پیگیری کردم دیگر صبح شده بود مادرم مرا با نگرانی زیاد بیدار کرد دیدم تلویزیون دارد اخبار شهادت را پخش می کند
[اِنّا لِلّه وَ اِنّا اَلَیهِ الرّاجِعون]
افتادم روی زمین مادرم با جیغ و داد آب قندی برایم درست کرد کمی بهتر شدم.
رفتم بیرون تا هوایی به سرم بخورد و آرام شوم داخل کوچه هیچ کس نبود به قول معروف مرغی پر نمیزد!
آری امام رضا(ع) در شب ولادتش خادمش را خواست
حالا می فهمم سیل و باران در مشهد بی دلیل نبوده و بی قراری برای خادم الرضا بوده!
پویش شهید مردم در بخش