نام شهر: عشق آباد
نام مجموعه: شهید برونسی
نام تیم: شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
کد تیم: 5281
شرح: قلبم تند تند می تپید
عرق از پیشانی ام داشت وارد چشمانم میشد
دستانم توان نداشت که عرق ها را پاک کند
انگار که توانایی حرف زدن از من سلب شده بود
اما هنوز میگفتند اخبار تایید نشده و این جای امیدواری داشت چندی بعد یکی از رسانه های معتبر ایرانی این خبر را اینطور شرح داد: بالگرد حامل رئیس جمهور به دلیل شرایط نامساعد جوی فرود اضطراری داشته است و هم اکنون ایشان با خودرو در حال حرکت به سمت تبریز هستند.
خیالم کمی راحت شد آنقدری که توانستم لیوان آبی بنوشم تا از اضطرابم کاسته شود
اما صدا و سیما هم گفت بالگرد دچار سانحه شده و از محل دقیق آن خبری در دست نداریم
دوباره نگرانیم شروع شد افتادم و سَرَم را گرفتم به توصیه پدرم رفتم بیرون تا بادی بخورم
تمام مردم روستا چه از پیر و جوان از این خبر ناگوار مطلع بودند همگی دست به دعا برداشتند و برای سلامتی رئیس جمهور محبوبشان از خداوند درخواست می کردند
تا حدود ساعت سه بامداد بیدار بودم تا که ان شاءالله خبر سلامتی ایشان و هیئت همراه را بشنوم
دیگر نفهمیدم چه شد اصلا متوجه نشدم که کی خوابم برد
یادم است دو سه بار از خواب پریدم و اخبار نگاه کردم اما خبری نبود😢
دیگر صبح شده بود و مادرم مرا با نگرانی بیدار کرد گفت بیا طرف تلویزیون دیدم اخبار ساعت 8 دارد خبر شهادت جانسوز تمامی سرنشینان این بالگرد را پخش می کند
انا لله و انا الیه الراجعون این جمله را که شنیدم فهمیدم دیگر...
آری خداوند دعای یک ایران را نپذیرفت چون وقتش رسیده بود
خداوند دعای یک ایران را نپذیرفت چون حاج قاسم منتظرش بود
خداوند دعای یک ملت را نپذیرفت چون خودش انتظار این لحظات را می کشید
دیگر نمی دانستنم چه کنم اشک های چشمانم مانند ابری بی قرار می ریخت
صدای گریه ام مانند کوه در خانه بازتاب میشد.
امروز همه ایران در غم و ماتم اند چه بسا که عده ای خوشحال از این حادثه در برنامه های زنده شان شیرینی پخش می کردند.
همان کسانی که فخری زاده را به شهادت رساندند
همان کسانی که حادثه کرمان را رقم زدند آری همان صهیونیست های کثیف( لعنت الله علیهم)
شنیدم که پیکر پاک و مطهر ایشان را در حرم امام رئوف (ع) میخواهمد بر خاک بسپارند .
ناراحت بودم که نمی توانستم به تشییع ایشان بروم چون این آخرین سفرشان بود
چون این آخرین سفر استانی بود
چون این آخرین باری بود که می دیدیمش اما در تابوت 😢
حیف و صد حیف که رفتند خوشا به حالشان که دعایشان را گرفتند
می دانستیم عاقبت مردان خدا را
اما نه اینجا و این طور را
رفتند و دیگر نمی بینیمشان
اما یادشان تا قیامت بُوَد در ذهنمان
می دانیم که کی بودند و چه کردند بر ما
راهشانم استوار تر از قبل از طرف ما
پویش شهید مردم در بخش