روش
موقعیت، زمان و مکان خلق روایت را شرح دهید:
محسن نوجوانی است که در آستانه ی 20 سالگی قرار دارد. او سال 1401 در رشته ی تجربی فارغ التحصیل شده است و قصد داشت پرشور برای کنکور درس بخواند . اما 2 ماه است که درس هایش را رها کرده است و روز هایش به بطالت سپری می شود و از طرفی تنش بسیاری با پدر ومادرش پیدا کرده است
یکی از چهار قالب ذیل را انتخاب نمایید:
متن کوتاه
کانال های توزیع و بستر انتشار روایت خود را شرح دهید:
1_ جلسه ی آموزش والدین دانش آموزان پشت کنکوری
2_ جلسه ی انگیزشی برای دانش آموزان پشت کنکوری
کانال مشاوره ی تحصیلی شهرستان
خرده روایت
شامل زاویه دید، فضاسازی و پرداختن به جزئیات، شخصیت پردازی و ... شرح کامل دهید:
روز های سختی را پشت سر می گذاشت . حدود دو ماه بود که اصلا سر کتاب هایش نرفته بود . ناامید و درمانده روز ها برایش سپری می شدند . محسن سال 1401 در رشته تجربی فارغ التحصیل شده بود . خانواده اش به او خیلی امید داشتند و خودش نیز به رشته دندان پزشکی علاقه مند بود . سال 1402 به دلیل مشکلاتی که برایش پیش آمده بود ،نتوانست خودش را به آزمون برساند . قصد داشت در کنکور سال 1403 به هدفش برسد .
حالا دوماه بود که ناامیدی و بی انگیزگی تمام وجودش را پر کرده بود .افکار منفی دست از سرش بر نمی داشت. مدام به این فکر می کرد که من که نمی توانم از این مافیای کنکور عبور کنم و تنها کسانی می توانند به اهدافشان برسند که پولدار بوده و چند صد میلیونی در موسسات شهر های بزرگ هزینه کنند . چندین بار هم در جر و بحث هایش با پدر و مادرش از اینکه چرا باید در شهر کوچکی چون جغتای زندگی کنیم . اینجا امکاناتی وجود ندارد. مؤسساتی که بتوانند مرا به هدفام برسانند . من هیچگاه در این مملکت آینده دار نمی شوم. هروز با این افکار بیدار میشد و به خواب میرفت . تمام اوقاتش به چرخیدن در سایت های مختلف می گذشت . حالا فکر مدلینگ شدن و رفتن به اون ور آب تمام فکر و ذهنش را پر کرده بود . اوضاع خانواده نیز بسیار متشنج شده بود و پدر و مادرش بسیار نگران اوضاع و احوال او بودند.
تا اینکه به اصرار مادرش به خانم مشاوری که مشاوره تحصیلی و برنامه ریزی کنکور انجام می داد مراجعه نمودند . خانم مشاور پس از شنیدن حرف های محسن ، نگرانی های مادرش و وضعیت روحی و روانی او ، پیشنهاد کرد تا چند روز دیگر به دفترش مراجعه نمایند . چند روز بعد که محسن به اتاق مشاوره رفت، خانم مشاور روی صفحه ی لب تاپ چندیدن عکس را به محسن نشان داد و گفت این عکس ها تجلیل از برگزیدگان کنکور سال گذشته شهرتان است . دوست دارم با دقت به اینها نگاه کنی و ببینی که همه اینها از همین شهر کوچک شما هستند و هیچ کدامشان نیز به حدی نبوده تا بتوانند در موسسات کنکور با چند صد میلیون هزینه کنند و هیچ کدامشان نیز با پول نتوانستند با موفقیت و اهدافشان برسند همه اینها در مدارس همین شهر تحصیل کرده اند همان معلمان شما به اینها درس داده اند با همین امکانات کم توانسته اند قله ای پیشرفت و موفقیت را بپیمایند ودر راه پیشرفت کشور و شهر خود قدم بگذارند .
مایلم به شما کمک کنم تا دوباره بتوانی به مسیر موفقیت خود برگردی تا بتونای به اهداف خوبی برسی .
خدارو شکر الان محسن خوب درس می خواند و فکر مدلینگ شدن را هم از سرش بیرون کرده و به این فکر می کند که جزو برگزیدگان کنکور امسال باشد .