داشبورد تیم های لیگ جت خراسان رضوی
داشبورد تیم ها
بوم های تفکر نقاد
مستند نگاری تیم ها
تمرین فهم روایت
محصولات روایی
تعداد کل تیم ها: 2773
تیم سیمرغ
0
2

نام شهر: گلبهار
نام مجموعه: یاس نبی
نام تیم: سیمرغ
کد تیم: 12130

مفهوم

کلان روایت

پیشرفت ایران


پیام
(تصویر ذهنی مطلوب)

علی رغم تمام محدودیت ها و دشمنی ها، ایران در عرصه های مادی و معنوی پیشرفت کرده است.
هدف:
(چرا می خواهیم روایت کنیم؟)

مقابله با روایت دشمن که به دنبال ایجاد تصویری است که ایران و نوجوان ایرانی نه چیزی هست و نه چیزی خواهد شد.


مضامین:
مضامین پیشرفت مادی: پیشرفت علمی، پیشرفت نظامی، پیشرفت صنعتی و ...
مضامین پیشرفت معنوی: نوع دوستی، امنیت، تحکیم خانواده، دینداری و ...



سوژه

کشف و انتخاب سوژه:

درباره چه چیزی می خواهیم روایت کنیم؟ شرح دهید:

ببخش و انفاق به افراد نیازمند و یتیمان

مخاطب

مخاطب هدف

چه کسانی مخاطب هدف روایت هستند؟ مخاطب هدف را توصیف نمایید:

افرادی که امکان کمک به نیازمندان و گرسنگان را نیز دارند

روش

رویداد

موقعیت، زمان و مکان خلق روایت را شرح دهید:

قالب روایت

یکی از چهار قالب ذیل را انتخاب نمایید:

متن کوتاه
توزیع و انتشار

کانال های توزیع و بستر انتشار روایت خود را شرح دهید:

در فضای مدرسه و اطرافیان و دوستان و آشنایان


خرده روایت

شرح و پرداخت روایت

شامل زاویه دید، فضاسازی و پرداختن به جزئیات، شخصیت پردازی و ... شرح کامل دهید:

من دانش آموزی هستم که در این مدت خانواده ام دچار مشکلات اقتصادی شده اند در امسال پدرم فوت کردخ و من در سختی و مشکلات زندگی خودم و خانواده ام غرق بودم من و مادرم و خواهر کوچک تر از خودم بعد از فوت پدرم رنج ها و مشکلات زیادی را کشیدیم ، اول مهر من همیشه با پدرم می رفتم اما حالا دستان مهر و محبت پدرم دیگر همراه و پشتیبانی من نبود روز اول مدرسه خودم به تنهایی رفتم وقتی که کلاس ادبیات بودم که در اولین روز های مدرسه نمره های بسیار پایینی می گرفتم تا اینکه یک روز بعد زنگ پایان مدرسه زده شد و من در حال جمع کردن وسایل خودم بودم که انقدر غرق افکارم بودم که ناگهان فهمیدم دست گرم و پرمهری پشت مرا نوازش میکند که هیچ وقت آن لبخند و مهر و محبتش را فراموش نمیکنم وقتی برگشتم دیدم که معلمان است او از من حالم را پرسید و او گفت که آیا من نیاز به کمک دارم ؟و من به اون که مطمئن است که می توانم نمره های خوبی بدست بیاورم ولی مشکل جای دیگری است و من به او تمام داستان را گفتم که معلمان دوباره با لبخندی به من گفت که حتما مادرم به مدرسه بیاید و با صحبت کند ، حالا چند ماه می گذرد و معلمان کمک های مالی بسیار زیادی به ما میکند و من هیچ وقت این لطف و توجه معلمان را فراموش نمیکنم او همیشه از وقت خود می گذشت و با من وقتی میگذارند و بسیار لطف و بخشش و شادی و اش را به ما هدیه میکرد همیشه من و خانواده ام را به آینده امیدوار میکرد و به خانه مان می آمد و بسیار ما را شاد میکرد او همانند فرشته ای بدون بال حامی و پشتیبان من و خانواده من شد.